سید جواد شوشتری*: توجه به نماها و فضاهای شهری این روزها به یکی از بدیهی‌ترین اصول نظام برنامه‌ریزی در ساختار مدیریت شهری تبدیل شده است و اهمیت و جایگاه ویژه سیمای شهری در کالبد فیزیکی شهرها بر کسی پوشیده نیست؛ گویی کرامت و تکریم شهروندان تغییر رنگ داده است.

شهر - مجسمه

 اگر روزی شاخص‌های کرامت شهروندی با میزان ارائه خدمات شهری، جمع‌آوری زباله و آسفالت خیابان‌ها سنجیده می‌شد، در تعریف مدرن از مدیریت شهری، «تکریم شهروند» را با معیارهایی می‌سنجند که در خروجی‌اش، تأثیرگذاری بر ابعاد روانی (و غیرفیزیکی) شهروندان نقش بسزایی دارد. در ادبیات جدید، مدیر کارآمد به این پرسش پاسخ می‌دهد که برای تأمین نیازهای روحی و روانی شهروندانی که ساعات قابل توجهی از روز را در فضاهای شهری می‌گذرانند، چه اقداماتی انجام داده است؟
تغییرات پیچیده‌ای که در تعریف از «نیازهای شهروندی» در «شهرنشینی مدرن» ایجاد شده این سؤال را به ذهن یک مدیر متبادر می‌کند که شاخص‌های پاسخگویی به این دسته از نیازهای مدرن چیست و چه خط تمایزی نسبت به اولویت‌های گذشته باید ایجاد شود؟

نیازسنجی‌ها حاکی از آن است که یکی از اصلی‌ترین مطالبات شهروندان ساکن در کلانشهری مانند تهران، اولویت‌بخشی به فضاها، سیما و نماهایی است که ساعات زیادی در زندگی روزانه‌شان با آن ارتباط مستقیم دارند. نظرسنجی‌ها و در نتیجه صورت‌بندی کنونی حاصل از آن، این الزام را پدید می‌آورد که نه تنها باید اینگونه «خواست‌»‌ها را جدی گرفت بلکه با برنامه‌ای عملی و مدون باید در راستای تأمین آن گام‌های سریعی برداشت؛ چرا که این نیازها با همان سرعتی که شکل می‌گیرند متحول هم می‌شوند، لذا پیش نرفتن همزمان با این دست از خواسته‌های شهروندان، سبب می‌شود تا بین نیاز‌های روانی شهروندان و عملکرد مدیریت شهری شکافی جدی ایجاد شود.

شهروند امروز انتظار دارد، در فضاهای شهری، عنصر لذت و آرامش در فضاسازی‌های شهری لحاظ شود و به یقین به نمادهایی که هر روز در مقابل چشمانش قرار می‌گیرند حساس است.

برای شهروند امروز مهم است که در طراحی شهر با چه نماهایی مواجه و چه پیغام‌هایی به او منتقل می‌شود.به‌نظر می‌رسد که برآورده کردن چنین خواسته‌هایی، نیاز به «مدیریت شبکه‌ای» دارد؛ مدیریتی که تمام این المان‌ها و فاکتورها را در یک شبکه وابسته و به هم تنیده لحاظ کند و تغییر ساختار بصری شهری را در یک فرایند پیچیده و در زوایای متعدد لحاظ کرده باشد.
در این چارچوب فکری، خاطره‌سازی، ‌ از تعاریف مشترک این شبکه محسوب می‌شود. ایجاد خاطره در شهر به خوانایی و هویت شهر کمک می‌کند.

در این نوشته، به بررسی دلایلی که سبب می‌شود اهمیت ویژه‌ای به مجسمه به‌عنوان یکی از نمادهای اصلی این هویت‌یابی شهری داده شود، می‌پردازم. رویت یک تندیس در ذهن شهروند، خاطره‌ای را حکاکی می‌کند؛ خاطره‌ای که در ذهن او بخشی از نمادهای هویت شهر در نظر گرفته می‌شوند، به‌ویژه در شرایطی که بسیاری از شهرهای جدید دارای معماری‌ شطرنجی هستند، برای ایجاد احساس تعلق و هویت به ابنیه و محیط شهری لازم است در بعضی از قسمت‌های شهرهای جدید عناصری را که دارای جنبه‌های فرهنگی و هنری هستند، قرار دهیم تا در ذهن بازدیدکننده ایجاد خاطره کند. در این راستا، «حجم» به‌عنوان عنصری همخوان با فضا تعریف می‌شود. این حجم‌ها می‌تواند برگرفته از سنگ، آب و حتی نور باشد.

با این دیدگاه، همان‌طور که اساتید هنرهای زیبا تأکید دارند، هنر ابزاری می‌شود برای شکل‌دهی عواطف عمومی. از سویی در بسیاری از شهرهای مدرن آسیایی و اروپایی آثار هنری زیادی در محیط وجود دارد که بیانگر قدمت و پیشینه تاریخی آن شهر یا کشور است؛ عناصری که هم هویت می‌دهند و هم هویت می‌یابند؛ نمادهایی که هارمونی و همنوایی در شهر را رقم می‌زنند و در مفهوم وسیع‌تر بیان‌کننده فرهنگ و تمدن یک شهر می‌شوند.در ایران در چند سال اخیر سعی بر فراهم آوردن بستری بوده تا هنرمندان امکان بروز عقایدشان را به دست آورده و در بهبود کیفی محیط شهری تلاش کرده، آثاری از خود به جا گذارند که این آثار بتوانند بخشی از میراث فرهنگی و عناصر هویت‌بخش شهرهای ما باشند. در این میان «نشانه» از عناصر اصلی سازنده سیمای شهر است.

از نظر کوین لینچ نشانه‌ها عوامل تشخیص قسمت‌های مختلف شهر از یکدیگر هستند. نشانه‌ها باید چنان باشند که بتوان آنها را به آسانی از میان عوامل بسیار بازشناخت و دارای فرمی واضح باشند، با زمینه خود متضاد و به اطراف خود غالب و مسلط باشند و احتمالا بر آنها معنایی متصور باشد. «احجام شهری» در بسیاری از موارد به‌ویژه اگر اندازه آنها بزرگ باشد، می‌توانند به‌عنوان «نشانه» در محله، منطقه یا حتی شهر مطرح شوند. اگر نخواهیم در این مجال کم، وارد مباحث تئوریک و معناشناختی شویم و در بعد عملی به طرح یک «نشانه» بپردازیم، می‌توان «مجسمه» را یکی از اصلی‌ترین نشانه‌های شهری تعریف کرد.

در مجسمه‌سازی شهری پیش از انقلاب جز معدودی از نمونه‌های شاخص، هنر مجسمه‌سازی محدود به مجسمه‌های چهره پهلوی در حالت‌های متفاوت می‌شد. پس از انقلاب ابتدا به‌دلیل شرایط فرهنگی- اجتماعی (و به‌ویژه جنگ تحمیلی) این هنر، کم‌رنگ‌تر و به سمت‌های دیگری چون مینیاتور، نقاشی، تذهیب و.. سوق داده شد. اما در سال‌های اخیر با ارتباطی که بین مدیران شهری و صاحب‌نظران برجسته دانشگاهی و هنرمندان مجسمه‌ساز برقرار شد، بسترسازی برای ورود مجسمه با ادبیاتی متفاوت از گذشته، به فضاهای شهری به‌وجود آمد. «مجسمه‌سازی شهری» بر مبنای تعریف امروز از «حجم» شکل گرفته و در این تعریف، حجم، فضایی دارای سازمان است.

«حجم» یا «مجسمه» ساختاری است که معماری، طراحی محیطی و مجسمه‌سازی را در بر می‌گیرد.
سازمان زیباسازی شهر تهران چند‌سالی است که به تغییر رویکرد هنرمندان مجسمه‌ساز در طراحی و پرداختن به ایده‌ها (در رابطه با فضاهای شهری) پرداخته است. از این منظر ارتباط میان محیط و مجسمه مورد توجه قرار گرفت و این مرحله تا جایی پیش رفت که در چند سال گذشته جریان مجسمه‌سازی از امکانات به‌مراتب بهتری برخوردار شد و هنر مجسمه‌‌سازی (و در معنای وسیع تر، «حجم» در شهر) مورد توجه قرار گرفت. به‌نظر می‌رسد این توجه ویژه به ساخت و نصب مجسمه و همچنین پرداخت ویژه به کیفیت این هنر شهری (در کنار بالا بردن کمیت) به‌تدریج تأثیر غیرمستقیم خود را بر ساختارهای اجتماعی گذاشته است.

پرواضح است که مجسمه‌ها می‌توانند سطح دانش و آگاهی‌های عمومی شهروندان را نسبت به معنی نهفته در این احجام افزایش دهند. دیگر نکته مهم، تناسب بافت شهر برای نصب‌مجسمه‌های جدید است. نصب مجسمه، پیش‌زمینه‌هایی می‌خواهد که باید در شهر وجود داشته باشد. به‌نظر می‌رسد هنوز در «پایتخت» فضاهای مناسبی برای این امر نداریم و به همین دلیل است که گاه با وجود برنامه‌های از پیش تعیین شده در سازمان زیباسازی شهر تهران، به اهداف مورد نظر در استفاده از این المان‌های شهری دست نمی‌یابیم؛ نقصی که شاید یکی از مهم‌ترین دلایل آن، فاصله معماری و شهرسازی با عرصه‌های مختلف طراحی و هنرهای شهری، از جمله مجسمه‌سازی است؛ امری که تا‌کنون شاید کمتر مورد توجه جدی قرار گرفته و معمولا به این صورت بوده که مکانی، نامگذاری و بعدها به اقتضای نام یا محل جغرافیایی، مجسمه‌ای برای آن ساخته می‌شد. به عبارتی این شکاف بین مجسمه و فضایی که در آن نصب می‌شود در بسیاری موارد نقش بسزایی در کاهش تأثیرگذاری این نوع نمادهای شهری داشته است. هر چند کاربرد مجسمه در فضای شهر، تعاریف مختلفی دارد اما یکی از اهداف اصلی باید آشتی بین مجسمه‌سازی، معماری و شهرسازی باشد.

از سوی دیگر، این نکته که هر مجسمه را در چه فضایی و با چه کاربری‌ای قرار می‌دهیم نیز از اهمیت برخوردار است. به یقین مجسمه‌ای که در فضاهای تجاری و اداری نصب می‌شود با مجسمه‌هایی که در فضاهایی با کاربری تفریحی و مناطق ویژه ترددهای شهری نصب می‌شوند، متفاوت است؛ تفاوت‌هایی که خود را در طراحی و پیامی که به مخاطب منتقل می‌کنند، نشان می‌دهد. باید به این نکته توجه داشت همان طور که صاحب‌نظران دانشگاهی تأکید می‌کنند، یکی از مهم‌ترین کارکردهای مجسمه، ایجاد حس مکان، القای روحیه خاص در فضا یا تقویت روحیه یک فضاست.

در پایان، باید اشاره کنم ظهور باغ مجسمه‌ها (که یکی از برنامه‌های ما برای سال‌های آینده است) اتفاق خوشایندی است که در آن، مجموعه‌ای از آثار حجمی مجسمه‌سازان معاصر با نورپردازی‌های ویژه جای می‌گیرد و آثار هنری هنرمندان به‌طور دائمی به نمایش گذاشته می‌شود.

* مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران

کد خبر 124141

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز